سفر به شهر میلان

 

وقتی به میلان رسیدیم دیگه ظهر شده چون از همون اول وارد مرکز شهر شده بودیم، از هرکس می پرسیدیم سوپرمارکت کجاست، جواب درست وحسابی نمی شنیدیم ....... یه جورایی انگار هیچکس مال اون شهر نبود ................ البته واقعا هم شهر مملو از توریست بود، خلاصه انقدر گشتیم تا آخر سر گرسنگی غالب شد و  تصمیم گرفتیم توی یکی از "فست فود"های شهر که تعدادشون هم خیلی زیاد بود، ناهار بخوریم و بعد به گشتن دنبال نان ادامه بدیم.

خلاصه اونجا بودکه فهمیدیم پیتزای هیچ جا مزه ی پیتزاهای ایران رو نمی ده، حتی اگه اون پیتزا توی خود ایتالیا پخته شده باشه....... در همینجا از تمامی دوستانی که در ایران  هستند صمیمانه  میخوام که  بی تعارف مهمون من باشن و برن یک پیتزای مخصوص توی بهترین پیتزا فروشی شهرشون نوش جان کنند.

آپلود و بهترین تصویر و عکسهای لینک اینترنت

بعد از ناهار دوباره شروع به گشتن دنبال سوپرمارکت کردیم وجالب بود برامون که از هر کس می پرسیدیم، انگار تو عمرش جایی برای خرید مایحتاج زندگی نرفته بوده...........می ایستادن و هاج و واج  نگاه میکردن، و میگفتن نمی دونم...........خلاصه آخر از زبون یکیشون در اومد که یکی از سوپرمارکتهای اینجا PAM هست و آدرسی هم داد که به هر ضرب و زوری بود بالاخره پیداش کردیم و یه مقدار خرید کردیم،خداییش خیلی از آلمان و سوییس گرونتر بود همه چیزش ...........

بعد از اینکه خیالمون از این بابت راحت شد، از سیستم Navigation  خودرو، آدرس یکی از جاهای دیدنی شهر رو سرچ کردیم  و برای دیدن اونجا  راهی شدیم.

اولا در مورد شهر میلان چیزی که خیلی جالب بود، این بود که تقریبا همه ی خیابانهای بزرگ شهر به یک 6 راه منتهی میشدند، و جالبتر اینکه بیشترشون بصورت قرینه بودند............... همه ی ساختمانهای اینگونه خیابانها و میدانهای منتهی به اونها 4-5 طبقه ودر یک سطح ارتفاعی بودند و از خیابان روبرو که بهشون نگاه میکردی، دقیقا قرینگی اش رو میدیدی، همه ی ساختمانها قدیمی و یا به سبک قدیمی بودند و مملو از مجسمه ها و ستونهای کار شده با سیمان و مرمر..................، خلاصه اینکه شهر بسیار زیبایی بود...... .

اولین جایی که در میلان بازدید کردیم یک قلعه بود به نام اسفورزسکو، Castello Sforzesco  که قلعه ای بسیار بزرگ بود با خندقی به عمق 5-6 متر که دور تا دورش کشیده شده بود و آدم رو یاد فیلمهایی می انداخت که زندانیها رو  وارد  خندق میکردند و بعد دری رو باز میکردند که شیرهای گرسنه از توی قفسشون در بیان و اونا رو بخورن............

بعد از دیدن اون قلعه برای دیدن بقیه نقاط شهر راه افتادیم و نای پیاده راه رفتن رو نداشتیم، سوار ماشین شدیم و برای یافتن جایی که میگفتند آثار لئوناردوداوینچی رو در اونجا میتونیم ببینیم همه ی شهر رو زیر پا گذاشتیم ................... و در این بین انقدر بناهای زیبا دیدیم که نگو... ........ و جالب اینجاس که من هر کدوم رو که میدیدم میگفتم خدا کنه این باشه، این چقدر قشنگه ............ و انقدر گشتیم و گشتیم تا از دور یک ساختمان زیبای سفید رنگ دیدیم که ............. زبانم قاصره ،این تنها چیزیه که در موردش میتونم بگم...........

این ساختمان، یک کلیسای بزرگ بود به نام "دومو"  که در میدان بزرگ و معروف شهر به نام "دولدومئو"  واقع شده، خیابان بزرگ سنگفرش شده ی قدیمی که به این کلیسا منتهی میشه، فقط مخصوص عبور عابران پیاده هست، که در اون کافه ها و بارهای زیادی هست برای توریستها ........ در این خیابان،چیزی که خیلی به چشم میخورد، شرقی هایی بودند که در حال فروختن اجناسی از قبیل چتر، اسباب بازی و ......... بودند.

 

کلیسای دومو از مرمر ساخته شده بود، یکدست سفید و بسیار بلند، هر کدام از برج های سرش به یک مجسمه ی تمام قد انسان ختم میشد و انقدر ظریف کاری داشت که آدم از دیدنش سرگیجه میگرفت .......

داخلش هم میشد رفت، پس نگاهی به داخلش هم انداختیم، اولین کلیسایی که تو عمرم دیده بودم، "وانک" اصفهان بود، یادمه که چقدر عظمت اش منو گرفته بود، باید بگم که ایندو از لحاظ ساختمان داخلی و البته خارجی اصلا قابل قیاس با هم نبودند.........

بعد از دیدن کلیسای دومو از اونجایی که همه اش به این فکرمیکردم که شاید دیگه هیچ وقت نتونم اینجا رو دوباره ببینم، نمی تونستم ازش دل بکنم، پس حدود 1 ساعتی اطرافش پرسه زدیم و از هر زاویه ای که دلتون بخواد ازش عکس گرفتیم، با هر بار نگاه به کلیسا، بی اختیار میگفتم: " خدای من، باور نکردنیه!"

انقدر این جمله روگفته بودم که دیگه خودم کفری شده بودم ولی دوباره تا نگاهی به سراپاش میکردم، ناخودآگاه این جمله بر زبانم جاری میشد....

حوصله اتون رو سر بردم نه؟

فقط اینو بگم که توی این سفر، میلان تنها شهری بود که خیلی توش گشتیم و از همه جاش سر در آوردیم، و الحق که شهر تاریخی و زیبایی بود و البته شلوغ و پر ازدحام........

مردم از چراغ قرمز رد میشدند، مثل خودمون ایرانیها زیاد بوق میزدند، و از همه بدتر اینکه انگلیسی شون اصلا خوب نبود.

یکی از دوستان برای خریدن آب معدنی خنک از ماجدا شد، وقتی بر میگشت داشت میخندید، وقتی علت رو پرسیدم گفت:" وقتی فروشنده آب رو بهم داد، برای اینکه مطمئن شم که گازدار نیست  ازش پرسیدم: "without Gas"............. اونم گفت: " یس.یس" و سریع رفت برام 3 تا لیوان یکبار مصرف آورد"

میلان (به ایتالیایی: Milano) دومین شهر بزرگ ایتالیا است. این شهر در دشت لومباردی قرار دارد و جمعیت آن همراه با حومه، در  5000000 نفر برآورد می‌شود.

MailaenderDom

کلیسای اصلی شهر میلان

 

دیدنی های میلان

  • از میدان‌های اصلی و جالب این شهر می‌توان از میدان دلدوئومو نام برد.
  • از دیدنی‌های شهر میلان کلیسای دومو است که به سبک معماری گوتیک ساخته شده است و
  • تئاتری بنام (Teatro della Scala) که به زبان ایتالیایی تئاتر پلکانی معنی می‌دهد. این تئاتر باشکوه در سال ???? میلادی ساخته شده و برای ???? نفر تماشاچی جا دارد و روبروی مجسمه? لئوناردو داوینچی در میدان Palazzo della Scala قرار دارد.
  • مجتمع نمایشگاهی تجاری فیِرا میلانو (Fiera Milano) که در حومه? شمال غربی شهر ساخته شده‌است، بزرگ‌ترین پروژه? ساخت و ساز در اروپا و خود مجتمع بزرگ‌ترین نمایشگاه تجاری دنیا به حساب می‌آید. این مجتمع در آوریل سال ???? میلادی افتتاح شد.

Piazza del Duomo Milan

میدان مرکزی شهر میلان - کلیسای اصلی میلان در سمت راست تصویر قرار دارد

 

 

 

 

Santa Maria delle Grazie Milano

کلیسای Santa Maria delle Grazie در شهر میلان - شمال ایتالیا

 

 

 

 

ورودی و کانال آب اطراف قلعه  Castello Sforzesco شهر میلان - شمال ایتالیا

 

پیکره موتور سوار در قلعه  Castello Sforzesco شهر میلان - شمال ایتالیا